اختلال وحشت زدگی حمله حاد شدید اضطراب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع میباشد.
مشخصه اختلال وحشت زدگی، حملات و دورههای مجزای ترس شدید هستند.
نخستین حمله پانیک اغلب کاملاً خود به خود است، اما گاهی نیز حملههای پانیک در پی برآشفتگی، فعالیت بدنی، فعالیت جنسی یا آسیب هیجانی متوسطی ممکن است روی دهند.
در ادامه با کلینیک اعصاب و روان هیربد همراه باشید.
بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی (panic)
بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی و اختلال آگورافوبیا
تا جایی که همه به یاد می آورند خیابان وحشت را تاریکی در بر گرفته و شب پایدارهمچنان ادامه داشت. اما وقتی ملیون ها عنکبوت از خانه ی شماره ی 5 فرار کردند و همه جا با تار های خفه کننده ی خود پوشاندند خیابان وحشت سیاه تر شد.لوک ریسوس وکلو
در جست و جوی سومین یادگاری پدران موسس خیابان وحشت هستندکه قلب یک مومیایی باستانی است.آن ها به نبرد باعنکبوت های سیاه و غیر عادی می پردازند غافل از این که عالی جناب اتو اسنیر هم در لحظه مصمم به جنگ با آن هاست...
حمله هراس ( وحشت )
حمله هراس یک قسمت شدید از ترس ناگهانی است که در صورت عدم تهدید یا خطر آشکار رخ می دهد. در برخی موارد ، ممکن است علائم حمله وحشت را با حمله قلبی اشتباه کنید.
ممکن است یک حمله وحشتناک را تجربه کنید. یا ممکن است در طول زندگی چندین حمله وحشت داشته باشید. در صورت عدم درمان ، حملات مکرر هراس - و ترس از تجربه آنها - ممکن است شما را به اجتناب از سایر افراد یا اماکن عمومی سوق دهد. این ممکن است نشانه این باشد که شما به یک بیماری هراس مبتلا
نماز وحشت نمازی است که افراد در اولین شبی که یک مومن از دنیا میرود برای او میخوانند. این نماز موجب تسهیل در امورات شب اول قبر میت میشود. نماز وحشت دو رکعت است و به جا آوردنش مستحب است.
به اعتقاد مسلمانان اموات در اولین شب وفات با عالم قبر و قیامت انس و آشنایی ندارند و این نماز باعث میشود از وحشت آنها کم شود و اموراتشان با سهولت پیش رود. نام گذاری کلمه "وحشت" نیز به همین دلیل است.
یکی از شیوههای خواندن نماز وحشت این است که در رکعت اول بعد
حمله وحشت چه حسی خواهد داشت ؟
حملات وحشت منجر به بروز انواع علائم نگرانکننده میشود که میتواند برای فردی که این حمله را تجربه میکند ، ترسناک باشد . برخی از مردم دچار ترس از حملات قلبی شدهاند و بسیاری معتقدند که آنها در حال مرگ هستند . برخی دیگر آمیزهای از تردید و یا سرنوشت قریبالوقوع را احساس میکنند . برخی نیز میتوانند حوادث را به شدت خجالتآور بدانند و از گفتن به دوستان ، خانواده و یا یک متخصص سلامت روانی اجتناب کنند .
علایم ح
نمیدونم چمه فقط از دیشب پنیک کردم و یه احساس انزجار شدیدی توم فعال شده.احساس زدگی.احساس امنیت نمیکنم و دستام یخ زدن.حالم از همه به هم میخوره و دلم میخواد هیچکس رو جز روانشناسم نبینم.چه مرگمه واقعا؟من چرا انقدر از رابطه وحشت دارم؟چرا کوچکترین نشانی که ممکنه به یه رابطه ختم شه منو دیوانه میکنه؟؟حالت تهوع دارم..دلم میخواد جوابشو ندمچرا عنم میگیره از کسی که بهم نزدیک میشه؟چرا یهو ازش زده میشم؟چرا وقتی بهم نزدیک میشن ذهنم یه کاری میکنه حالم از ط
بی تو
خودم را بیابان غریبی احساس میکنم
که باد را به وحشت میاندازد
جویبار نازکی
که تنها یک پنجم ماه را دیده است
زیباترین درختان کاج را حتا
زنان غمگینی احساس میکنم
که بر گوری گمنام مویه میکنند
آه
غربت با من همان کار را میکند
که موریانه با سقف
که ماه با کتان
که سکته قلبی با ناظم حکمت
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد
پیراهنم بی تو آه
سرم بی تو آه
دستم بی تو آه
دستم در اندیشۀ دست تو از هوش میرو
از جان ما چه میخواهی دنیا؟ نمیبینی از تمام عائله در دنیا همین یک سر را داریم؟ از جان ما چه میخواهی دنیا؟! دست های پنجه افتابش را قرق کردی و ان ته مانده خون نخشکیده در رگ هایش را مکیدی. من جواب تمام سوالات ارسطو را میدهم. از شب تا سحر پای حرف های ارشمیدس مینشینم و انقدر برای مولانا سماع میرقصم که از شمس و شموس بی نیاز شود. همه کاری میکنم و قسم که همه چیزا را هم اگر بفهمم باز نتوانم فهمید تو از جان نحیف نگارم چه میخواهی؟ مگر پاهایت چه قدر توان دارند
هروقت کسی راجع به عشق صحبت میکنه، احساس میکنم قلبم فلجه. احساس میکنم یه سد محکمم که یه تَرَک کوچک داره و یه بچهی شیطون اون رو دیده و به جای اینکه پطروس باشه و بپوشوندش، یه پتک دست گرفته و داره عمیقترش میکنه. احساس میکنم اسفندیارم. از رویینتن بودن به خودم غرّهام، تا اینکه رستم زه کمونش رو میکشه و تیر دو شاخه رو به سمت چشمام روونه میکنه. احساس میکنم آشیلم؛ از فرق سر تا نوک پا فقط یه نقطه ضعف کوچولو دارم و از همونجا ضربه می
اختلالات اضطرابی از دیدگاه DSM-IV-Rاختلالات اضطرابی از دیدگاه DSM-IV-R
اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دل واپسی است که با یک یا چند تا از احساس های جسمی همراه می گردد، مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق زیاد، سردرد، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری و میل به حرکت نیز از علائم شایع است. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید اماده می سازد (ک
✖️ تونل وحشت یکی از تفریحات مورد علاقه ی منه.همین دیروز اونجا بودم.وقتی از قطار پیاده می شدم به مسئول اونجا گفتم:-هی ، اون دختر بچه ی سفید پوش ، که با بدن بی سر، مارو تعقیب می کرد واقعا ایده ی جالبی بود!اما اون با تعجب منو برانداز کرد و گفت:-کدوم دختر بچه ؟ چنین چیزی توی تونل وحشت نبود!
میدونماون میخواد منو بترسونه?
ادامه مطلب
در تاریکی ناشناخته های ذهن ما کابوس هایی وجود دارد، که از سیاه ترین مناطق تخیل ما سرچشمه می گیرند. و در چنین نا امیدی های غیر قابل تصوری است که وحشت بزرگترین قدرت خود را به دست می آورد. این ترسهای ناشناخته همیشه وسعت اقتدار خود را حفظ می کنند، زیرا هرچه سعی می کنیم آنچه را که در تاریکی آنها پنهان است درک کنیم، هرگز نمی توانیم شکل آن هیولا ها و شیاطین پنهان و چیزهایی را که در آن طرف تاریک هستند را درک کنیم. این ترس ها به شکل عجیبی پنهان و نامحسوس
احساس عجیبی دارماحساس عجیبی داره چشمای تواحساس عجیبیتویه احساس عجیبی که برامیه احساس عجیبی دارم انگارتو یه احساس عجیبی امیدچه احساس عجیبی بابک جهانبخشچه احساس عجیبیه میبندی موهاتوتویه احساس عجیبییه احساس عجیبی دارم امشب
محبوب من
خدایا به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هرکس را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی. هر کجاخواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، و در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفانهای وحشتزای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپروم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در ددل خود احساس نکنم. خدایا، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محیوبی نگیرم و به جز تو آرز
جمله ای که آقایون از شنیدنش وحشت دارند
بــطور حتم موارد بسیار زیادی وجود دارند که یک مرد هیچوقـت نـمی خـواهـد از زبان همسرش بشنود. "بریم خرید" یـکی از آنهاست. با شنیدن چنین عباراتی متوجه خواهید شـد کـه کل بعدازظهرتان در کنار اتاق پرو خانم تلف خواهد شـد. "تــو مـثـل پـدرت هسـتـی" یـکی دیـگر از این عبارات نـا گـوار اسـت و بـدتـر از آن شنـیـدن " تـو مـثـل پـدرم رفتار مـی کـنـی" اسـت که می تواند به طور جدی مردها را آزار دهـد. در ایـن قـسـمـت چـنـد
او سعی نمیکند از جنایتی که انجام داده است فرار کند. برعکس، او در حال غرق شدن در حس گناه است. او در حال اندیشیدن به حس مرگ با خود میگوید: این حس با چیزی که در ویتنام داشتم فرق میکند، چون آنجا قدرت انتخاب داشتم.
در روز اعدام وی، موها و ابروهایش تراشیده میشود که باعث میشود او شبیه آدمهای فضایی به نظر برسد. در این روز بیشتر افراد نسبت به هر روز دیگر از زندگی او با او مهربان بودند اما او پر از ترس و وحشت غریزی یک انسان از مرگ است. در حالی که
معرفی کتاب رمان ساقدوش وحشتکتاب رمان ساقدوش وحشت نوشتهی فاطمه عیوضخانی، اثری خیالی، طنز و ترسناک دربارهی پسر خوشگذرانی به نام آرماند است که همراه دوستانش به سفری میرود و سرنوشتش تغیر میکند.
پدر آرماند که از خوشگدرانی او به سطوح آمده است، یک مهمانی ترتیب میدهد تا پسر خوشگذرانش کمی از این سرخوشی بیهودهاش فاصله بگیرد. هدف از این گردهمایی سر و سامان دادن آرماند بود اما باعث دوستی او با شاهرخ میشود که هر دو پایهی سفر و به قول خودشا
وقتی دلت گرفته است
وقتی خسته ای
وقتی زخم خورده ای
وقتی فکر میکنی هیچکس تو را نمیفهمد
وقتی نمیفهمی
وقتی احساس ناتوانی میکنی
وقتی وحشت زده میشوی
آغوشی هست
که در همه حال دوستت بدارد
که تو را بفهمد
که شکست هایت را به رویت نیاورد
که تمام نقص هایت به اضافهی او، کمال شود
و تمام وحشت هایت آرامش
که از دین و ایمانت نپرسد
که از دانش و کوششت نپرسد
که دلش برایت نسوزد
آغوشی آرام و بی نیاز
آغوشی که امشب هم مثل شب های قبل:
به نوزادان مکیدن میآموزد تا گرسنه
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر میزند و روی لباس خانمی مینشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند. بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند. سوسک پر میزند و روی لباس خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین
سپاه وحشتشب با طلوع ستاره سرخی از غروب , دامنش رابر صحرا گستردانده بود. لشکر خسته, بعد از چند ساعت حرکت از کربلا , اطراق کرده بود. عمر سعد , شمر ابن ذلجوشن , حجّار ابن ابحر , حصین ابن نمیر و عمر ابن حجاج گرد آتشی نشسته وبه پشتی های زربفت تکیه داده بودند در حالی که طبقی از سیب و انگور روبرویشن نهاده شده بود.حجّار به نگهبان گفت:های سرباز!پس کو بریان شتر؟ مگر نمیدانی شکم جنگجویان تاب گرسنگی ندارد؟ابن نمیر گفت:شکم تو با یک شتر سالم هم پر نمی شود.(قهق
با این که مانیتور سفید از وحشت ناک ترین های امروزمه تا یه ساعت بهش زل زدم ولی ننوشتم
این جوری نمی شه ادامه داد ،من تموم امروز به رمانی که می خوام بنویسم فکر کردم نمی خوام تسلیم بشم بسه دیگه خسته ام از دوری
من چه طور عاشقی هستم تا کی می تونم از نوشتن دور باشم
راستی متن دیروز بهم کمک کرد یه ایده توی ذهنم شکل بگیره یکی می گفت اگه حتی نمی تونی بنویسی روی کاغذ بنویس نمی تونم بنویسم چون ...
نمی تونم بنویسم چون نمی دونم چرا
نمی تونم بنویسم چون می ت
دلم میخواد فقط ادمای منطقی و مهربونو بشناسم ادمایی که نگاهشون چشو نوازش میکنه ادمایی که خندشون قشنگ ترین حالت ممکنه. من دیوونه وار وجود همچین انسان هایی رو لازم میدونم در زندگیم،از وجود انسان های تکراری که فکر میکنن همه چیز بهشون مربوطه بیزارم خیلی بیزار شدیدا بیزارم :)از موقعیت هایی که سواستفاده میکنن وحشت دارم ؛خیلی وحشت. امیدوارم همه پرندها برینن رو سر همچین شغال های انسان نمایی..|اطاق خودکشی|
حملات وحشت زده ، هجوم ناگهانی و شدید ترس ، وحشت و یا اضطراب هستند . آنها سخت هستند ، و همچنین علائم فیزیکی و عاطفی هم دارند .
بسیاری از افراد با حملات پانتیک ممکن است به سختی نفس بکشند ، به شدت عرق کرده، میلرزند و احساس میکنند که قلبشان فشرده میشود.
برخی افراد همچنین درد قفسهسینه و احساس جدایی از واقعیت یا خود را در طی یک حمله وحشتزده تجربه خواهند کرد ، بنابراین آنها فکر میکنند که دچار حمله قلبی شدهاند . برخی دیگر احساس میکنند که
هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.
خدایا به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شکستی.
عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر
آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در
طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیر
امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامشی و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
تو ا
کلید رو توی قفل چرخوند و وارد سرزمین عجایبی که متروک شده بود پا گذاشت.تب خفیفی که داشت سستش کرده بود. دلش میخواست پیش بقیه بمونه اما احساس کرد باید تنهاشون بزاره.همه ی اون احساس خوب کم کم محو شد و از بین رفت.دست و پا نمیزد. آروم بود اما نه از نوع آرومش. آروم بود چون نتونسته بود دل بکنه و توی تزریق آرامش شکست خورده بود.چشم هاش رو با وحشت میون اون همه تاریکی باز نگه داشته بود اما تاریکی هنوز همون بود.تند تند تلک زد اما اون تاریکی با عدالت و تندی
خودم را وارونه روی تخت پیدا کردم. صبح امروز وقتی چشم باز کردم به صورت چندش آوری وارونه بودم. امعاء و احشایم به صورت وحشیانه ای روی بدنم آونگ بودند. مغزم بیرون از پوست سرم بود و موهایم رفته بود به جای مغزم توی کله. رگ و پی های دست و پایم هم دیدنی نبود. از دیدن خودم وحشت کردم؟ بله که وحشت کردم. آدم صورت حیوانی و متهوعش را ببیند چه حسی بهش دست می دهد! جلوی آینه بایستد و به جای روکش زیبایش کثافات درونش را ببیند. آدم را ترس و هراسی در برمی گیرد که نمونه
خانه وحشت
خانه وحشت
اختر شناسان بیشتر از هر زمانی به کشف سیاره قابل زیست دیگری مثل سیاره خودمان نزدیک شده اند. آنها در این راه تعدادی سیاره هولناک پیدا کرده اند. این سیارات دارای شرایط بسیار خشنی می باشند به طوری که حیات را در آن غیرممکن می سازد.
در اینجا تعدادی از ترسناکترین و کشنده ترین سیارات خارجی ارائه شده؛ نقاطی که هرگز آرزو نمی کنید سری به آنجا
قلعه وحشت کیشاز همون اولیه که وارد میشید یه دلشوره باحالی می گیرید و اون نیز به خاطر بدون نور بودن محیط است و اتفاقاتی که به صورت ناگهانی براتون پیش میاد و سبب ساز هیجانتون میشه بخصوص اون موقعیکه طرف با اره برقی تعقیبان میکنه خیلی هم اکنون میده . اگه فراروگریز کنین ممکنه اون موقع از واهمه و هیجان رویکرد رو نادرست برین و از مسیر گم راه بشین و تو ظلمات مطلق به دیوار بخورین و زخمی بشین که بعدش کلی به تکان خودتون میخندین . اگه ف
وحشت زدگی میتونه به شدت ترسناک باشه. به خصوص اگه برای اولین بار اونو تجربه کنید. زمانی که برای اولین بار دچار وحشت زدگی شدم , فقط 13 سال سن داشتم و به شدت ترسیده بودم. نمیفهمیدم چه اتفاقی داره برام پیش میاد و نمیدونستم چطور اون اتفاق رو متوقف کنم. بعد از تجربه ی اولین وحشت زدگی , تو اینترنت جستجو کردم تا همه چیز رو در این باره بفهمم. چند سال بعد , نکات و ترفند های زیادی رو پیدا کردم که با استفاده از اونها میشه در زمان وحشت زدگی , از نظر جسمی و روانی آ
تیکه تیکه خوندن آمار بالاخره تمام شده و بعد از اتمام دور اول گرچه نمیتونم هنوز تست هاش رو جواب بدم اما خودم رو اینطور آروم میکنم که نگران نباش،فعلا درحال قلق گیری هستی...باید اکسترای فارما رو شروع کنم اما ازش وحشت دارم.از اینکه چطور این حجم رو بخونم و اصلا چه تضمینی وجود داره بعد از خوندنش بتونم اون شش سوال دستیاری رو جواب بدم?
از نورو هم وحشت دارم...از درس هایی که مدتهاست نخوندمشون و با فکر بهشون توی این ماراتون احساس ضعف میکنم...اما من نباید ا
✍استادحاج داوداحمدپور
بسم الله الرحمن الرحیم
امام سجاد علیه السلام :اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم بمیرند همین که قران با من است هرگز احساس وحشت و تنهایی نمیکنم شهید شریف اشراف طی 10 سال قرآن را رونویسی کرده و کاتب قرآن می شود.
ادامه مطلب
احساس چت
احساس چت یکی از چت روم های جدید فارسی است .
این چت روم از دهه نود شروع به فعالیت کرد و اکنون جز چت روم های خوب ایرانی است .
برای ورود به چت روم عاشقانه احساس روی تصویر زیر کلیک کنید
چتروم احساس , چت احساسی , چت روم احساس , چت احساس عاشقانه , چتر احساس , آهنگ چتر احساس
درسته جز چت روم های شلوغ نیست ولی امکانات عالی این چت روم کاربران را به این چت روم جذب میکند و امکاناتی نظیر درجه و امتیاز رایگان برای کاربران عضو جز خصوصیات خوب این چتروم اس
در سخنرانی زنده تلوزیونی به مناسبت عید نیمه شعبان: شاید در تاریخ بشر کمتر دوره ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری در همه جای عالم جامعه ی بشری به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند؛ احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی.
از آنجایی که واژه ی "ترسناکترین" از واژگان تفصیلی به شمار می رود و در واژگان تفصیلی هیچ قطعیتی وجود ندارد و در این دسته موارد ممکن است از دیدگاه برخی افراد ترسناکترین تعریفی متفاوت از سایرین داشته باشند، لذا صرفاً ترسناکترین اتاق فرارهای جهان تعریفیست از دیدگاه اکثریت که آنها را ترسناکترین اتاق فرار دانسته اند، این بدان معناست که ممکن است برخی از اتفاقی خاص در اتاق فرار به شدت وحشت کنند و برخی دیگر به هیچ عنوان از این اتفاق هیجان زده هم نشو
دیروز 27 ساله شدم. بر خلاف همیشه که روز تولدم را در شبکههای اجتماعی سکوت میکردم، این بار در استوری اینستگرم با عکسهای قدیمی تجدید خاطرات کردم و از حس و حال آن روزها نوشتم. دیدم هرچه عقبتر میروم در عکسهایم خندانترم. روز تولد 26 سالگیام غمگین و گریان بودم. سراپا وحشت. وحشت از 26 ساله شدن! وحشت از 30 سالگی! وحشت از اینکه در زندگیام هیچ کاری نکردهام. امسال به آرامی 27 سالگی را در آغوش گرفتم و به او خوشآمد گفتم. صبح که بیدار شدم فراموش کر
دیشب خواب خانم اُ رو دیدم معلم ادبیات فارسی اول و دوم دبیرستان . خانم اُ هیکل بسیار درشتی داشتن و قد 170 و بسیار رعب و وحشت ایجاد میکردن موقع درس پرسیدن و موقعی هم که کامل درس رو بلد بودی میگفتن برو بشین ولی پررو نشو خلاصه که اسم خانم اُ همواره برای من با رعب و وحشت همراه بود . دیشب خواب دیدم که امتحان ادبیات داریم ولی انتهای امتحان 5 نمره از آناتومی سوال دادن منم هرچی میگفتم خانم شما آناتومی از کجا بلدین میگفتن من دانشجوی پزشکی بودم انصراف داد
«هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.خدایا! به هر که و هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی.عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایهی امیدی و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفانهای وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچوقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.تو این چنین
امروز یه تجربه جالب داشتم
من عاشق والم یا همون نهنگ، میدونم که چقدر موجودات دوست داشتنی هستن،
یکم در موردشان خوندم، انواع اشون، تغذیه هاشون، شباهتشون به دلفین ها و ....
و علاقمندیم بیشتر هم شد و کلی عکس وال برای پوشه بک گراندم ودانلود کردم همین طور اکانت های اینستا مرتبط فالو کردم.
از نظر من وال ها موجوداتی هستند که در حین عظمت و هرکول بودنشون بسیار موجودات مهربون و باهوشی هستند .
اونقدر علاقمند شدم به شخصیتشون که اگر قرار بود اقیانوس خونه
وحشت و تعجب و بهت ذهبی از تعداد طرق حدیث غدیر
ذهبی از علمای بزرگ اهل تسنن و دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام در کتاب تذکرة الحفاظ مینویسد:
رأیت مجلدا من طرق الحدیث لابن الجریر فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق.
جلدی از کتاب ابن جریر طبری در مورد طرق و اسناد غدیر دیدم و وحشت زده و شگفت زده شدم از این همه طریق برای حدیث غدیر.
تذکرة الحفاظ، تالیف ذهبی، جلد ۲، صفحه ۷۱۴، چاپ دار الکتب العلمیة
و در کتاب سیر اعلام النبلاء مینویسد:
جمع طرق حدیث غدیر خم فی
من خیلی یه جورایی حزب بادم احساس میکنم شخصیتم از درون تهی هست ثبات اخلاقیم ندارم حتی!!بخش عمده ایش به خاطرخاطر اینه که نظر بقیه برام مهمه و خیلی دلم میخواد همیشه ازم به خوبی یاد بشه و به شدت وحشت دارم از اینکه کسی باهام بد بشه یا نظرش از خوب به بد راجعم تغییر کنه (در حدی ک راضی بودم مثلا کسی توروم باهام خوب باشه اگه خواست حالا تو دلش بد باشه:|||)
یکی بهم بگه شخصیتت رو توصیف کن نمیتونم چون بعضی مواقع خیلی مهربون میشم بعضی مواقع واقعا برام مهم نیست
آخرین بار که احساس خلا همیشگی را نداشتم چیزی حدود 5 سال پیش بود. لباس آبی تنم بود و منتظر بودم تا دکتر بیاید و مرا به اتاق عمل ببرند. مادرم، پدرم و عمهی کوچکم توی اتاق همراهم بودند. کلینیک تخصصی جراحی بود و اتاقم یک تخت داشت. از داروی بیهوشی میترسیدم اما احساس کامل بودن داشتم. نه اینکه خودم کامل باشم، نه. انگار قطعههای پازل دوباره به صورت کامل کنار هم قرار گرفته بودند. هرچند که خیلی با هم صحبت نمیکردند و سعی میکردند به هم نگاه نکنند اما
Artist: Designer Drugs | Music Name: The Terror | Genre: Electro | Released: 2011 | Album: Hardcore/Softcore | Designer Drugs – The Terror
هنرمند: دی زاینر دروگس | نام موزیک: هراس-وحشت-خوف-ترس زیاد | سبک: الکترو | تاریخ انتشار: 2011 | ملیت: آمریکا
دانلود آهنگ (دی زاینر دروگس) Designer Drugs با نام (وحشت) The Terror
ادامه مطلب
مستحب است در شب اول قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند و دستور آن این است:
در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه «آیه الکرسی »
و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «انّا أَنزَلناه ُ» بخوانند
و بعد از سلام نماز بگویند: «اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ابعَث ثَوَابَهَا الَی قَبرِ فُلان ٍ» و به جای کلمه فلان ، اسم میّت را بگویند.
منبع: http://farsi.khamenei.ir
تنها،تنهایی را احساس میکنم، میان احساس های خموش دریایی که در جزر و مدّ احساس ها،احساس خویش را گُم کرده اندتو تنها بمان!تا وقتی که به خودت ملحق شوی،تنهایی ام راشریک نمیخواهم..تو از خودت میگریزی ومن از تو به توفکر نکن مزاحمت هستمتنهایی استدر گرداب احساس تو از مناز خودت رفته ایو من تنهایی هایم (احساساتی که در اطرافم به من القا میشوند را)قایم میکنمتا تو از بزرگی این گرداب بیش تر مترسیتا تو تنها،تنهاییم بمانینه تنها،یک تنها....
احساس میکنم رو لبهی مرز معصومیت وایسادم. گیر کردم بینِ چشمای بینهایت معصوم پ( که واقعا بینهایت معصومن. ۲ روزه فراموشم نمیشن چون فقط یه بار بهشون دقیق نگاه کردم و اینقدر مظلوم و ساده و بیگناه بودن که می خواستم گریه کنم) و خودش که وقتی میبینتم خشکش میزنه؛
و بچههای 《 ارکستری مآب》 که گل میزنن و پشت سرت میگن 《 دختره خوب چیزیه》.
اینه که انگار، اینجا آخرین قلمرو بیگناهی جهانه. امروز داشتم به سارا میگفتم که اینا آخرین موج معص
خب فهمیدم که من نسخه نصفه نیمه رو گرفته بودم و درواقع کتاب حدود 1400 صفحه هستش و خوشبختانه نسخه کامل هم سریع پیدا شد :/ کاش از خدا یه چی دیگه می خواستم... از صبح همه به خونمون حمله کردن و مهمون داشتیم، عصر هم بلای خانمان سوز سرمون نازل شد و خاله م با نوه ش اومد خونمون. نوه ش یه بچه سوسول و پررو و تقریبا وحشیه. خاله من انتظار داره که همه دنیا دست نگه دارن و از این موجود ظریف و شکننده مراقبت کنند. درسته که بچه هستن ولی این مورد حتی طاقت یک لحظه بدون باری
قرار بود دیگه منفی نویسی نکنم اما نمیتونم...خیلی احساس بدبختی میکنم خیلی...
احساس میکنم سربار خانواده م و این احساس هم درسته....هیچ چیز برای افتخار کردن ندارم جز بغضی که بعد مدت ها شکسته و یکم اروم ترم میکنه.
اونقدری احساس بدبختی میکنم که الان اگر فرشته مرگ بیاد سراغم با سر میپرم بغلش و میگم تمومش کن لعنتی... تمومش کن...
احساس خواری میکنم .احساس ذلت... نمیتونم توضیح بدم چون واژه ای ندارم...
خدایا لطفا اگر واقعا همه چی درست میشه فردا بیدارم کن...اگر ال
بوی خون میآید... بوی باروت.. با هول میدوم در ناکجاآباد، میان ویرانهها... صدای انفجار .. پیش چشمم دانهدانه به زمین میافتند... میلرزند.. جان میدهند.. بچهها گریه میکنند. از میان آژیر و انفجار فریاد میکشم.. از وحشت اشک میریزم و شوری مینشیند به صورت دودگرفته و خاکیام. بچهها را میکِشم.. میاندازمشان جلو. با وحشت میان خرابهها میدوم.. باید سرپناهی پیدا کنم. باید سوراخ امنی پیدا کنم. بچهها را باید زنده نگه دارم. میایستم سرک می
گاهی تصادف از چند قدمیات رد میشود، با یک بوقِ ممتد که صدایش تا مدتها توی گوشات زنگ میزند. سایهاش آنقدر سنگین است طوری که حتّی وقتی ازت گذشته، مدام به رخدادش فکر میکنی. به این که اگر به هم رسیده بودید، در همین لحظه، همین چند ثانیه و چند دقیقهای که از گذشتناش گذشته است و هنوز سالم اما کمی مبهوت روی موتورت نشستهای و آهستهتر از قبل میرانی، ممکن بود کجا باشی. میشد با سروصورتِ خونی دراز کشیده باشی وسطِ خیابان و آفتابی که مستق
هفته گذشته به اتفاق همسرم رفتیم زیارت امام رضا (ع) در شهر مشهد .در کنار حرم امامان ،مخصوصا حرم امام حسین در کربلا یک احساس آرامش ولطافت خاصی وجود دارد که در هیچ مکان دیگری احساس نمیشه من این احساس را به خاطر حضور فرشتگان خدا میدانم که در آن مکان دارای تجمع بسیار میباشندوپس از زیارت و درددلکردن ودرخواست بهترینها برای خودم تا تمام انسانهای روی این کره خاکی،احساس آرامش روانی وآسودگی خاطری در انسان ایجاد میگردد
شما به عنوان مشاور در کتابخانه ای در بریتانیا استخدام شده اید. شما به خاطر این موضوع بسیار هیجان زده هستید و همراه با خواهر خود جشنی ترتیب داده اید. اما هنگامی که خواهرتان توسط کتابی اسرارآمیز و خطرناک بلعیده می شود همه چیز به سرعت تغییر کرده و ترس و وحشت تمام وجود شما را فرا می گیرد. حال این وظیفه شماست تا برای نجات او به دنیای ناشناخته ها که سرشار از دلهره و وحشت است سفر کرده و خواهر خود را نجات دهید. اما آیا شما قدرت کافی برای مقابله با اهریم
چرا باید فیلم هیولایی GRABBERS را دید؟ یک فیلم ژانری خوب، تمیز، سرگرم کننده و یک اثری که در سیستم امروزی هالیوود به ظاهر دست نیافتنی است. این فیلم چیزی است که در دهه هفتاد و هشتاد میلادی در هالیوود شبیه به آن زیاد بود، اما حالا در قرن ۲۱ آثار ابرقهرمانی و بلاکباستر های اکشن عجیب و غریب جای آن را گرفته اند و هر از چند گاهی چنین آثاری در بریتانیا دیده می شوند؛ و فیلم هیولایی ایرلندی با نام GRABBERS نمونه ای از آنها است. فیلم کمدی وحشت و هیولایی جان رایت،
عیب گیری فیلم ترسناک The Void«ووید» ( The Void ) احتمال دارد ناامیدکنندهترین فیلم اینجانب تا این لحظه از سال 2017 باشد . ولی چرا؟ خب , تحت عنوان یک کدام از دوستداران سرسخت و دیوانهی سینمای وحشتِ دههی 80 , زمانی فهمیدم فیلمی به نام «ووید» موجود است حسابی ذوق و سلیقه کردم . «ووید» جدیدترین کالا استودیوی مستقلِ «استرون 6» است . استودیویی که از جوانانی درست شده که کودکی و نوجوانیشان را در هم اکنون تماشای فیلمهای کمدی/ترسناک دههی 80 گذرانده بودن
این چند روز احساس می کنم که دارم توی شهر مردگان زندگی می کنم. امروز وقتی داشتم مسیر بین خوابگاه و دانشگاه رو می رفتم، احساس میکردم که دارم توی خرابه ها قدم می زنم. نه فقط من که توی خوابگاه توی دانشگاه هر کی رو می بینم احساس می کنم روی همه مون گرد افسردگی و ناامیدی نشسته.
بعله؛ گربه ای که روی نقشه ی جغرافیا، آشناست رو سگ سیاه افسردگی بلعید.
مقطعی بود کههم مطالعه زیادی داشتم
هم یادگیری پیوسته
اما
احساس سنگینی می کردم
احساس بدی همراه من بود
بعد از مدتی تامل و تفکر متوجه شدم که
دلیل این حال بد با وجود مطالعه فراوان
اینه که به معلومات خودم عمل نمی کنم
به نظرم می رسه
بجای مطالعه زیاد، عمل اندک
باید رفت به سمت
مطالعه مناسب و کم، عمل زیاد و پیوسته
حال روحیم داغونه. یه کوه از نفرت و بغضم
حالم از همه کس بهم میخوره
و سریع به گریه میفتم
و جایی رو ندارم که برم
و احساس تنهایی باهامه
و احساس پوچی
و احساس بی لیاقتی
نمیتونم پول آنچنانی دربیارم
(کمی دارم درمیارم البته)
و چی؟
و حس میکنم پروداکتیو نیستم
و همه اینا باعث میشه با کوچکترین جرقه ای به گریه بیفتم....
واقعا راهی هست من از این خونه برم؟؟؟
یکی از همکارهام یک ماه دیگه طرحش تموم میشه دیگه نمیخواد تمدید کنه . حرفشم اینه که دیگه نمیتونم شوهرمو راضی کنم که طرحمو تمدید کنم و بیام سر کار .و چرا شوهرش نمیذاره ؟ چون میخواد بچهدار شه . همهی اینها منو به وحشت میندازه .از وقتی وارد محیط کار شدم بیشتر با این واقعیت رو به رو شدم که خانمها برای رضایت شوهرهاشون چه کارهایی که نمیکنن و از چه خواستههایی که نمیگذرن!و خیالبافیهای منو راجب زندگی مشترک نیست و نابود کرده . یبار که باهم شیفت
این روزها همش حرف کرونا است، همه میترسن، همه وحشت دارن. همه از مرگ میترسن من از جهان بدون تو.
اگه مُردم، منو ببخش که تو رو تنها گذاشتم. منو ببخش که تو رو به باد سپردم. میخوام اینو بدونی، حتی در این لحظه هم دلم پر میزنه واسه اینکه یه بار دیگه ببینمت...
هزار فرسنگ نفرینشب نامه: دوم ژانر: وحشت ، رازآلود نویسنده: سیماتوجه: 15+
از ورودی بیمارستان که رد شدم احساس سنگینی کردم تمامی خاطرات اون شب ۱۰ سال پیش تو ذهنم مرور می شد مشتاق بودم ببینم که آیا سونا اون رو دیده یانه؟ چیزی که توی مسابقه و بازی قرار شد با رفتن به اون اتاق لعنتی ببینتش! نمی دونستم چه شکلیه اما با اتفاقی که برای سونا افتاد مطمئن بودم که دیدتش ، اون شیطان رو دیده!......از آسانسور خارج شدم جو سالن خیلی سنگین بود می تونستم جک ، ماریا ، ما
در یک روز گرم بهاری هوای دلم ابری است ....
ابرهایی که با احساس بارور شده اند ....
دلم برای ماندن در مسیر احساس، از هر لحظه آماده تر است ...
همچون صیدی که بی تاب شکار شدن باشد میخوام بگریزم از شکارچیان خوش رنگ ....
راهم آسان نیست ولی تو هستی ....
پس آسان است ....
درد زیاد است ولی دوا هست ....
پس آسان است ...
دیو هست ولی فرشته بسیار است ....
پس آسان است ....
فیلمی بسیار پیچده ،رمزآلود،مهیج و ترسناک
در همراهی با فضای متنوعی که در این فهرست وجود دارد، فیلم ترسناک «در علفزار بلند» (In the Tall Grass) تازه ترین فیلم است که توسط نتفلیکس تهیه شده و احساس جذابی که در اکشن و نورپردازی آن وجود دارد این فیلم را در نگاه مخاطبان به یک فیلم بسیار زیبا و دیدنی تبدیل کرده است. بکی و کال خواهر و برادری هستند که در کنار جاده توقف کرده و صدای فریادی برای کمک از یک پسر بچه آن ها را به سمت علفزار می کشاند. از آن به بعد است که
امروز تولد تارانتینو از خلاقترین و دوستداشتنیترین کارگردانای هالیووده که خب نیازی به معرفی نداره، داشتم نگاهی به آخرین پستای تبریک تولدش میکردم که چشمم به این عکس و ایدهٔ جالبش افتاد:
عکس مثلاً پوستر تبلیغاتی یک فیلم به نویسندگی استفان کینگ و کارگردانی تارانتینوئه که اسمش ۲۰۲۰ گذاشته شده.
حالا چرا جالب، ازین لحاظ که استفان کینگ معمولاً آثارش تو ژانر وحشت و فانتزیه، و ازونجایی که امسال تمام دنیا تو شوک کرونا رفتن و این ویروس همهگیر
احساس از همان ابتدا کودکی بازیگوش بود ...
نیاز به تربیت داشت ....
کم کم بزرگ شد ...
بزرگ و بزرگ تر ...
دیگر شب ها بی تابی خود را نگه می داشت و اشک میریخت ولی بقیه را خواب زده نمی کرد ...
یاد گرفت که باید برای ابراز وجود و خواستگاری از دختری که نامش عاطفه بود اول از پدر و مادر خود اجازه بگیرد ...
پدر و مادر احساس ؟
آری ....
پدر و مادری که احساس را در دامان چشمان فروافتاده ی خود پروراندند ...
حال باید برای فرزند خود به خواستگاری عاطفه بروند ....
عاطفه را از مدت
بنظرم تمام آدم هایی که یه حجم زیادی از احساس درون شون هست؛ به شدت میتونن احمق باشن.
آدم های عاشق ، به اندازه احساس شون میتونن گول بخورن.
هیچ وقت رو کسی سرمایه گذاری نکنین. چون همه ش به باد میره. و همچنین شما اونو برده خودتون میخواین به هر میزانی که براش محبت خرج میکنین.
ارتقا یافته انسان؛ موجودیه که احساس نداره.
عاشق شدن رو نداره و فقط میتونه خوش بختی رو حس کنه.
یاسمنِ عزیزدلم،
از دلِ وحشتم از دنیایی که بدون تو هم جریان خواهد داشت برایت مینویسم. جهانی که با ما گاهی بسیار بد تا میکند و با همه ناچیزیاش، من را تا سر حد مرگ ترسانده است.
به من بگو این چندمین شبی است که برایت قبل از خواب یادداشتهای شیطان را نمیخوانم؟ آخ، که حسابی حسابِ این روزهای تلخ از دستم در رفته است. هر روز بارها روزهای رفته و باقیمانده را میشمارم، اما تلخی آنها آنقدر مداوم شده است که تمایز دادن دیروز از امروز گاهی برایم
کتاب او در میان ماست : حسین شریعتمداری، نشر کیهان
معرفی:
خیلی غمگین بود وقتی جبرائیل دلیل ناراحتی اش را پرسید فرمود: برای امتم می ترسم ازقیامتشان, جبرائیل دوباره آمد:خدایت فرمود: آنقدر ازامت تو ببخشم که راضی شوی.خواندن این کتاب لحظاتی ما رو گره می زنه به بهترین بنده خدا, همون که مهمترین نگرانی اش خوشبختی مابوده…..
بریده کتاب(۱):
انوشیروان وحشت زده ازخواب برخواست……..همهمه ای مرموزهمه جای کاخ رافراگرفته بود. واهمه ای ناشناخته به جان انوشیروان
سلام
این روزها خیلی احساس خستگی میکنم با اینکه شب ها زود میخوابم.
قرص آهن، ویتامین ب، کلسیم و .. فایده نداره.
مدام احساس خستگی میکنم.
امروز تا این لحظه فقط یه مقاله خوندم. البته مقاله مهمی بود.
دمنوش های مختلف میخورم.
تا الان که فایده نداشته از صبح که اومدم سرکار خوابم میاد.
تا شب که بخوابم وضع همینه
سعدینی، سرپرست مدیریت بحران استانداری هرمزگان در گفت و گو با ایسنا، با بیان اینکه تیم های ارزیاب برای بررسی خسارت به محل اعزام شده اند، تصریح کرد: تاکنون خسارتی گزارش نشده است.
دکتر فاطمه نوروزیان، مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی استان هرمزگان در این خصوص به ایسنا، گفت: تیم های ارزیاب اورژانس به محل مورد نظر در لافت اعزام و به بیمارستان قشم و بندرخمیر و اورژانس آماده باش اعلام شده است.
تیم های ارزیاب به منطقه اعزام شدند
مدیرعامل جمعیت
نمیدونم این منها چی میگه ؟ دست بکشم توی موهای سرت ؟ آدم وحشت میکنه ؟ دو نفر که تازه با هم آشنا شده اند و هیچ چیزی در مورد هم نمیدونند چرا باید چنین چیزی بهم بگند ... یاد اون دو مورد آقای همجنس باز منو میندازنند که یه مدت مجبور شدم برای فرار از دست شون خط م بیشتر مواقع از دسترس خارج باشه
دانلود بازی Metro 2033 Redux - بازی تفنگی اکشن - بازی اکشن شوتر اول شخص - بازی تفنگی ترسناک وحشت بقا + ترینر
دانلود بازی مترو ۲۰۳۳ نسخه ردوکس / دانلود اخرین نسخه ردوکس بازی مترو ۱/ دانلود کرک مترو ۲۰۳۳ ردوکس/ نسخه فشرده فیت گرل و کورپک و ریلودد Metro 2033 Redux
ادامه مطلب
کارد به استخونم رسیده رفیق ...
هیچ وقت انقد ناامید و حیران و وحشت زده و بی پناه نبودم ...هیچوقتِ هیچوقت
من همه ی تلاشمو کردم ...ولی همه چی بدتر شد
اگر قرار به جواب دادن بود ...بلند تر از اینا بود و نشد
کارد به استخونم رسیده
خیلی خسته ام
همین
محمد فاضلی– عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
✅ خدا کند شما با احساس تلخ «بیشرفی» (شاید شما واژه بهتری داشته باشید) دست به یقه نشده باشید، اما خودم با این ناخرسندی درگیر شدهام (گاه به گاه) و هم کسانی را دیدهام که مستقیم به این احساس اشاره میکنند یا عباراتی برای توصیف احوالات روحیشان بهکار میبرند که بیانی دیگر از همین احساس و رنج اخلاقی ناشی از آن است. چرا چنین میشود؟
✅ انسان موجود اجتماعی است و حس اخلاقی بودن ما تا اندازه
✔ بیوگرافی ✔
"علی خدامی" ملقب به "علی سورنا" متولد 27 فروردین 1369 می باشد.وی در سال 1387 فعالیت خود را در عرصه ی موسیقی زیر زمینی شروع کرد.مضمون و معانی اکثر شعر های او برگرفته از غم و اندوهی است که ناشی از زندگی شخصی وی می باشد.به احتمال زیاد رشته ی تحصیلی وی "برق صنعنتی" می باشد."سورنا" در شروع کار خود همکاری موفقی با "بنیامین" ، "فرزان وحشت" و "بازپرس" داشت.در میان سینگل ترک های موفق این هنرمند میتوان به آثاری چون"بخشیده نمیشی" با همکاری "بنیامین" ،"
شاید برایتان جالب باشد بدانید که در آناتومی بدن انسان عضوی یافت میشود که قادر نیست درد را حس کند و از قضا یکی از مهمترین اعضای بدن انسان نیز به شمار میرود.
بدن انسان از هزاران رشته تار عصبی تشکیل شده است که در هر لحظه میتوانند به ما احساس درد را منتقل کنند. با این حال یک عضو وجود دارد که با این حس بیگانه است و نام آن مغز است!
برای اینکه دریافت چرا مغز نمیتواند چنین حسی را دریافت کند باید به مکانیزم احساس درد در بدن مراجعه کرد. گیرندهها
-نمی دانم با کلمات بیان کنم، یا اصلاً می شود که با کلمات بیانشان کرد؟ این دو آیا مگر از یک دنیا اند که حال یکی شان بخواهد دیگری را توصیف کند؟
احساس
به همین سادگی بیان شد...؛ دریغ از اینکه لطف کند ذرّه ای از آن حس را بهتان منتقل کند، در پنج حرف و یک کلمه می گوید و کلک اش را می کند.امّا آیا خود احساس به همین راحتی ها ول می کندت؟مگر یک موسیقی که با روح و روان ات بازی می کند [البتّه اگر اعتقادی به روح وجود داشته باشد :) ] ، فقط با همان یک بار شیفته شدنش
وحشت گرفته بودتمام وجود اعضای زمین راو خون میگریست آسمانو عشق را کشته بودندفرشتگان گریه میکردندکسی نبود صدای کودکان را بشنودگریهشان را ببیندآرامشان کندقیامت بودعاشورا...
هنگامه اذان ظهر عاشورایی استزمانی که قصهی ما به "سر" رسیدالتماس دعا...
"انس داریم با تو. نخواه که وحشت دنیای آنها، جای زندگی در کنار تو را برای ما بگیرد."
از اینستاگرام حاجآقا مهدیزاده
خ. به یاد هم باشیم، به یاد آدمهایی که کسی رو ندارند یادشون کنه، به یاد اونهایی که احتیاج دارند کسی یادی ازشون بکنه و به یاد من.
توی این چند هفته به تمام وحشتهای زندگیم فکر کردم. یادم میاد بار اولی که سعی کردم خودمو به آرامش دعوت کنم 11 سالم بود. برادر کوچیکترم سرما خورده بود و مادرم برده بودش درمانگاه. بارون مییارید و رعد و برق، خشنترین صداهایی که میتونست رو در میاورد. تمام یک ساعتی که بارون میبارید تنها بودم و از ترس میلرزیدم. اون یک ساعت آخرین باری شد که صدای رعد و برق برام آزاردهنده بود. تنها چیزی که از اون همه وحشت یادمه اینه که به خودم میگفتم:« آروم باش زه
تو تنهایی فاطمه. تنهای تنها. و اسمت را گویی آفریدهاند تا مخاطبِ وحشت باشد؛ هبوط همزمان ترس و تنهایی. لحظهای که درمییابی جز تو گوشی نیست، و زبانی، و چشمی. و ناگزیر میشوی در شبی که شهر بر ضد صبح آدمیان، با سلاح سمفونی زبالهها به مبارزه برخاسته، تو، خود، تنها، در سیاهی فرو شوی.
آیا بازبمانی، یا برسی.
میدونی، وحشت دارم از این که یه روزی یه جایی برم که تو نباشی. بداخلاقیام رو نگاه نکن، بلد نیستم نشون بدم که چهقدر دوستت دارم و شاید اینه یکی از اصلیترین دلایلی که همسنام، رفتنیاشون، ریز رفتنشون رو هم مشخص کردهن و من وقتی ازم میپرسن، میگم نمیدونم. حالا ببینم چی میشه، حالا شاید بعدا.
پ.ن: سرچ میکند: how to show your mom you love her
هم وزن غزل های منی ای غزل من
حوای منی ، لیلی و شیرین، عسل من
در خاطر من مانده هنوز آهوی چشمت
جای تو همین جاست فقط در بغل من
احساس من احساس قشنگی است یقینا
مدیون من پس تو فقط در قِبَلِ من
من مانده ام اما تو چرا رفته ای از دل
حیرت زده ام من خود من از عمل من
بی تو دگر از حال دلم هم خبری نیست
من منتظرم تا برسد پس اجل من
28/4/1398
سلام
بعضی وقت ها هست که تنهایی بیشتر از همیشه احساس میشه.
دیروز رفته بودم کلینیک دندانپزشکی. چون اونجا پرونده نداشتم، اول فرستادنم برم عکس بگیرم. تا رفتم و برگشتم هوا تاریک شده بود.
تا کارم تموم شد و برگشتم، هوا کاملا تاریک شده بود و باد و بارون هم شروع شد.
همون موقع تپسی و اسنپ هم قطع شد.
خلاصه من مونده بودم کنار خیابون. یه لحظه اطرافم را نگاه کردم. چشمم به ماشین های پشت چراغ قرمز افتاد.
به سرنشین ها نگاه کردم. انگار هیچکس تنها نبود. همه داشتن
... حالا نخند کی بخند! آراد با چشمای گشاد شده در حالی که نفس نفس می زد زل زده بود به من ... اصلا یادش رفته بود لباس تنش نیست ... لبشو محکم گاز گرفت و گفت:- می کشمت به خدا ...
اینو که گفت وحشت کردم و پا به فرار گذاشتم ... آراد همینطور که دنبالم می دوید پیرهنش رو از چوب لباسی چنگ زد و تنش کرد ... من بدو ... اون بدو ... رفتم سمت حیاط ... آراگل با چادر نمازش از اتاقش مامانش پرید بیرون و با دیدن ما با وحشت گفت:- وای یا پنج تن! چی شده؟وقت نداشتم جوابشو بدم ... پریدم توی ح
خودم قلبمو درد میارم و از دردش مست میشم. نمیدونم چرا. فقط میدونم این حالِ بد و این قفل زدن رو آهنگای شجریان، این همه خاطره ای که زنده میشه و همه و همه ش رو دوست دارم! خوبیش، همینه که شجریان هیچوقت من رو یاد خاطره ی یه فرد نمیندازه! شجریان فقط یاداور لحظه ست. لحظه و غم و فرار از واقعیت ها. همین هم یه نعمتیه نه؟
فیلمی بسیار پیچده ،رمزآلود،مهیج و ترسناک
در واقع علفزار در این فیلم همان نفس انسان است که اورا دعوت به گناه میکند و تو مختار به قبول یا رد ان هستی و همچنین مانند مسیری الهی است که تو در میان را به بیراهه میروی .
در همراهی با فضای متنوعی که در این فهرست وجود دارد، فیلم ترسناک «در علفزار بلند» (In the Tall Grass) تازه ترین فیلم است که توسط نتفلیکس تهیه شده و احساس جذابی که در اکشن و نورپردازی آن وجود دارد این فیلم را در نگاه مخاطبان به یک فیلم بسیار زیبا
گاهی اوقات احساس خستگی حتی پس از یک خواب خوب شبانه میتواند روز کسالتباری را برای فرد در پی داشته باشد.
به گزارش : کمبود خواب در تمامی مواقع علت اصلی احساس خستگی نیست و از وجود بیماریهای نهفته و فاکتورهای دیگر ناشی پماد مدیکال هانی میشود.
ادامه مطلب
آسم
آسم بیماری مزمن مجاری هوایی است که موجب سختی تنفس میشود. آسم با التهاب گذرگاههای هوایی همراه است و این امر منجر به تنگ شدن موقت مجاری هوایی میشود که اکسیژن را به سمت ریهها میبرند.بروز علائم آسم یعنی سرفه، خسخس، تنگی نفس و تنگی قفسهی سینه است. اگر این وضعیت شدید باشد، آسم میتواند منجر به کاهش فعالیت و ناتوانی در صحبت کردن شود. برخی به آسم، آسم برونشی میگویند.
برای برخی از افراد آسم مشکل کوچکی است اما برای بعضی دیگر مشکل بزر
مردها خیلی سریع تر از دخترها احساساتشون رو develop میکنن.
هرچی مرد ظاهرا بی تفاوت تر و خشن تر باشه بدتره.
این چیزیه که دور و بر خودم میبینم و منو به وحشت میندازه.
به مردها نگاه که میکنی اونها اگه تو رو دوست دارن، ته دلشون میمیرن برات.
شناختن مردها خیلی دشواره.
و وقتی میشناسیشون خیلی ترسناک میشه.
اندیشه های شما فرکانس شما را مشخص می سازد. و احساسات شما بلافاصله به شما می گوید که در چه فرکانسی قرار دارید. وقتی احساس بدی دارید، در فرکانسی قرار دارید که چیزهای بد را به خود را به سوی خود می کشانید. وقتی احساس خوشایندی دارید، به شکلی قدرتمندانه چیزهای بهتری را به سوی خود جذب می کنید.#مایکل لوسیر
اگر نسخه جدید The Grudge یا کینه به ما چیزی بیاموزد ، احتمالا آن این است که: وقتی یک یا چند روح به شما می گویند "می خواهم چیزی را به شما نشان دهم" ، شما آن را دنبال نکنید. خط زمانی و حتی فهم محتوای درونی فیلم های جو-آن کینه یک و دو و سپس کینه یک و دو ساخته تاکاشی شیمیزو به قدری پیچیده است که شاید اگر آن ها را ندیده باشید متوجه ترتیب زمانی آن ها هم نمی شوید. اما فیلم جدید به نظر یک نیمچه بازسازی به همراه دنباله از از اولین نسخه جو-آن کینه است ، آن هم به سبک
همهی ما می دانیم که ماساژ برای کاهش درد و تنش عضلانی ایجاد و ابداع شده
است. اما شاید بنا به دلایل مختلفی نظیر تغییر مرکز ارائه ماساژ یا نوع
ماساژ، درخواست ماساژ شدید، درخواست ماساژ فیزیکی و ورزشی و یا بنابه هر
دلیل دیگری، احساس میکنید درد شما را آزار میدهد. در این مقاله قصد داریم
دلیل احساس درد بعد از ماساژ را مورد بررسی قرار دهیم. با میسرست بمانید…
ادامه مطلب
دانلود آهنگ ندیم ملکه احساس
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ملکه احساس * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ندیم باشید.
دانلود آهنگ ندیم به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Nadim called Malakeye Ehsas With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه ندیم به نام ملکه احساس
کم کم قلبم ببین میزنه چه تند تندپیشم باشو حالو هوامو عوض کنعادت دادی من دیوونه رو بهچشای نازو مهربونت خیلی میخوامتبا دل من راه بیا
ببین من یه ترسی از گروه درمانی دیشب ورم داشته که توهم بزنم من خیلی خفن و متفاوتم.ولی حس میکنم دیده نشدنم خیلی به خاطر این بوده که یه سری اطرافم بودن که همین فکر کورشون کرده بود و منو نمیدیدن.میترسم از اینکه یکی مثه خودم تو زندگیم پیدا شه و نبینمش.از دیشب شور و غوغایی تو مغزمه که هی مغزم سعی میکنه خفش کنه و ازش در بره.هیچوقت این همه آدم یه جا به خاطر رنج وحشتناکی که کشیدم و شک داشتم که توهمه یا واقعیت باهام همدردی نکرده بودن.یه جورایی دیشب
تنهایی عصرهای مختلف چه قدر متفاوتند با هم؟ انسان معاصر واقعا تنها ترین انسان تاریخ بشریته؟ انسان های پیش از ما کمتر تنهایی چشیدن؟ صرف داشتن صفا و صمیمیت از بین برندهی تنهاییه؟ من کنار صمیمی ترین دوستانم هم، کنار اون ها که با هم ندار شده ایم هم، تنهایی رو احساس میکنم. من در حال حرف زدن با کسی که درکم میکنه هم تنهایی رو احساس میکنم. من در بودن انسان ها هم تنهایی رو حس میکنم. چه بودنی، چه حضوری توانایی داره این احساس رو در هم بشکنه...؟ هیچ
موفقیت احساس خوبی داره. اینکه به قولایی که به خودت می دی عمل کنی احساس خوبی داره... و می دونید چی بیشتر از همه باعث می شه احساس خوبی داشته باشم؟ اینکه من دیشب مطمئن بودم که دیگه قرار نیست خورشیدو ببینم ولی تونستم. همین دلیل خیلی خوبی نیست برای خوشحال بودن؟
دانلود اهنگ صوتی احساس جدید نانسی
دانلود اهنگ احساس جدید نانسی mp3
دانلود اهنگ احساس جدید نانسی با لینک مستقیم
متن آهنگ احساس جدید نانسی عجرم
دانلود اهنگ نانسی انا مابدی الی کلام
دانلود آهنگ ehsas jdid از نانسی
اغنیة نانسی احساس جدید
دانلود اهنگ انا مودی الی کلام نانسی
در یک باغ زیبا و بزرگ ، گربه پشمالویی زندگی می کرد .او تنها بود . همیشه با حسرت به گنجشکها که روی درخت با هم بازی می کردند نگاه می کرد .
یکبار سعی کرد به پرندگان نزدیک شود و با آنها بازی کند ولی پرنده ها پرواز کردند و رفتند .
پیش خودش گفت : کاش من هم بال داشتم و می توانستم پرواز کنم و در آسمان با آنها بازی کنم .
دیگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوی گربه پشمالو پرواز کردن بود .
آرزوی گربه پشمالو را فرشته ای کوچک شنید . شب به کنار گربه آمد و با عصای جاد
تصمیم دارم قید همه رو بزنم خسته شدم از بس نقش بازی کردم، من آدم بیش از اندازه بیاحساسیم و حال ندارم دیگه ادای آدمای با احساس رو دربیارم. هی تو خودم احساس بر بیانگیزم و هی ..
فعلا فقط با ح مدارا میکنم نمیدونم چرا ولی خب فعلا و قید همهی احساسها رو می.زنم و برای خودم دیوار امنی میچینم و خودم رو توش حبس میکنم.
انزوا و تنهایی.
تنها مدلی که ترجیح میدم. خستهام از زخمهایی که برای داشتن عشق به جونم نشسته. دیگه توانش رو ندارم.
این شعر رو خیلی قبل تر ها خونده بودم خیلی خیلی قبل تر ولی نمیفهمیدمش، این چند روز که رفتم و گشتم و پا گذاشتم به تمام خیابونای باهم بودنمون، فهمیدم مولانا چی میگفت، حبس حبس حبس... چه کلمه به جایی چه کلمه عمیقی چه کلمه درستی... دقیقا تو کافه ملانژ بود که شروع شد و کشیده شد به خیابونا به عفیف اباد و بعد... به جاهایی که نرفتیم به بازار وکیل به قصرالدشت به ارگ حتی به این خونه جدید... انگار نمیتونم از حسش بنویسم، حبس، احساس سنگینی یه شی روی قفسه سینه ت، ا
«وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَینا بِها وَ کفی بِنا حاسِبِینَ»[1]
ما ترازوی عدل را در قیامت برپا می کنیم، و به هیچ کسی کمترین ستمی نمی شود، و هر کاری ولو به اندازه دانه ای خردل، آن را حاضر می کنیم و کافی است که ما حساب کننده باشیم.
شاید برخی تصور کنند که برنامه قیامت و حضور انسانها در آن رستخیز عظیم، چون وقایع تلخ دنیوی است. محاسبه ای است که به
در زبان ارتباط بدون خشونت (زبان زرافه، زبان زندگی، nvc، با کلیدواژه مارشال روزنبرگ میتوانید جستجو کنید) شناخت احساسات و نیاز پشت هر احساس شاه کلید ارتباطات است، اول احساس خودت، بعد دیگران.
حالا این که این زبان به جان بنشیند و به کار گرفته شود که بگذریم ولی در همان مرحله تشخیص احساس هم صدی نود همه میلنگیم :-| یعنی در کل سی تا احساس نام میبریم که فرقشان هم شفاف نیست حتی برای خودمان. برایم جالب است که کتابهای کودکان راهنمای خوبی هستند برا
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمیکند
کلمات انتظار میکشند
من با تو تنها نیستم، هیچکس با هیچکس تنها نیست
شب از ستارهها تنهاتر است...
□
طرفِ ما شب نیست
چخماقها کنارِ فتیله بیطاقتند
خشمِ کوچه در مُشتِ توست
در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل میخورد
من تو را دوست میدارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت میکند
۱۳۳۴
بسم الله الرحمن الرحیم
احساس در بند بودن احساس خفقان احساس اسارت و بردگی دارم.
همه فکر میکنند چقدر خوشبختم بس که نقش بازی کردم بس که صورتمو با سیلی سرخ نگه داشتم
وقتی کفرم درمیاد که خیرسرش آدم معتقد و مومنی هست این چه ایمانی هست که همش خودخواهی همش فقط خود همش لجبازی همش زورگویی؟
خسته شدم ازین همه تنهایی
شونه ای میخوام برای باریدن
همدمی میخوام برای دلم
خدایا از کجا بدونم نظرت چیه؟
از کجا بدونم سازش و تحمل رو میپسندی یا جدایی و تمام....
تو را ار
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفتهی بدنش، درد احساس میکند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش میکرده، اکنون از بخشهای دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیامها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی میکند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا میرن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می
یکی از احساس هایی که در همه ی انسان های سالم وجود دارد احساس تعلق و وابستگی است.انسان موجودی اجتماعی است.معنای اجتماعی بودن این است که زندگی او به بودن با دیگران وابسته است.انسان نمی تواند تنها زندگی کند.ممکن است انسان هایی در اطراف شما باشند که تنها زندگی می کنند اما در واقع تنها نیستند.چون دست کم غذایی که می خورند به دست دیگران تولید می شود و یا لباسی را که می پوشند دیگران تهیه می کنند.جدایی از انسان های دیگر و تنها ماندن بیش از حد روان ادمی
درباره این سایت